دروغ گویی در کودکان
سیاستی در مورد دروغگویی
وقتی کودکان دروغ میگویند، والدین از خشم برافروخته میشوند. به خصوص وقتی که دروغ آشکار است و دروغگو بیتجربه. شنیدن پافشاری کودک در اینکه به رنگ دست نزده است یا شکلات را نخورده است، وقتی که صورت و پیراهنش خلاف گفتهاش را میرسانند، بسیار خشمآور است.
چرا کودکان دروغ می گویند ؟
گاهی اوقات کودکان بدین خاطر دروغ میگویند که اجازه ندارند حقیقت را بر زبان بیاورند. وقتی کودک به مادرش میگوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقتگویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اظهار کند که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد. خوب، شما فکر میکنید این کودک چه نتیجهای از این تجربه خواهد گرفت؟ وی نتیجه خواهد گرفت که آدم را به خاطر حقیقتگویی کتک میزنند، و به خاطر دروغگویی به آدم پاداش میدهند و نیز به این نتیجه میرسد که مادرش دروغگوهای کوچولو را دوست دارد.
ما اگر میخواهیم راستگویی و صداقت را به کودک یاد بدهیم، پس باید برای گوش دادن به حقایق تلخ به همان اندازه حقایق دلپسند، زمینه داشته باشیم. اگر قرار است کودک صادق و راستگو بار بیاید، پس نباید او را تشویق و تحریک کرد که درباره احساساتش دروغ بگوید، حال این احساسات چه مثبت باشند، چه منفی، و چه دمدمی مزاجی.
کودک از واکنشهایی که ما در برابر احساسات بیان شده او نشان میدهیم، یاد میگیرد که آیا صداقت و راستگویی بهترین حقیقت است یا نه.
دروغهایی که حقایق را بیان میکنند
وقتی کودکان به خاطر گفتن حقیقت تنبیه میشوند، برای دفاع از خودشان دروغ میگویند. همچنین دروغ میگویند تا آنچه را که در واقعیت فاقد آن هستند، در خیال به دست آورند. دروغها بیان کننده ی حقایق مربوط به امیدها و دلهرهها هستند. دروغها آشکارکننده ی آن چیزی هستند که فرد میخواهد انجام دهد یا باشد. برای شنوندهای که خوب میفهمد، دروغها آنچه را که دروغگو سعی در پنهان کردنش دارد، آشکار میکنند. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس سازد، نه انکار مفهوم آن یا محکومیت فرد دروغگو. ما از طریق اطلاعاتی که از دروغها کسب میکنیم، میتوانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیتها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص بدهد.
وقتی پسر بچهای به ما خبر میدهد که برای عید، فیل زندهای را به عنوان هدیه ی سال نو دریافت کرده، اگر پاسخ دهیم:«تو دلت میخواست این طور بود»، مفیدتر خواهد بود تا اینکه دروغگویی او را ثابت کنیم و دست به انکار گفته ی او بزنیم. جملات زیر هم مفید هستند:
«تو دلت میخواهد یک فیل داشتی!»
«تو دلت میخواهد برای خودت یک باغ وحش داشتی!»
«تو دلت میخواهد یک جنگل پر از حیوان داشتی!»
«ببینم برای عید چه چیزی هدیه گرفتی؟»
دروغهایی که محرک داشتهاند
والدین نباید سوالاتی از کودکان بکنند که کودک به منظور دفاع از خود پاسخ دروغ به آنها بدهد. کودکان از اینکه پدر و مادر از آنها سوال و پرس و جو کنند متنفرند؛ به خصوص هنگامی که گمان میکنند والدینشان از قبل پاسخها را میدانند.
کودکان از سوالاتی که نقش دام را دارند بیزارند، سوالاتی که وادارشان میکند یا ناشیانه دروغ بگویند و یا حقیقت را برزبان بیاورند و خجالت بکشند.
«جان» هفت ساله تفنگ نوئی را که پدرش برای او خریده بود، شکست. او از این اتفاق وحشتزده شد و تکههای تفنگ شکسته را در زیرزمین خانه پنهان کرد. وقتی پدر آنها را یافت، با لحنی عصبانی چند سوال از «جان» کرد که سرانجام به یک فاجعه منجر شد:
پدر: «تفنگی که تازه برایت خریدم کجاست؟»
«جان»: «یک جا همین دور و برها.»
پدر: «ندیدم که باهاش بازی کنی.»
«جان»: «من نمیدانم کجاست.»
پدر: «برو پیدایش کن. میخواهم آن را ببینم.»
«جان»: «شاید یکی آن را دزدیده.»
پدر: «ای دروغگوی لعنتی! تو تفنگ را شکستی! خیال نکن که میتوانی ازش قسر در بری. توی این دنیا یک چیز هست که من ازش متنفرم و آن هم دروغ است.»
و سپس پدر کتکی به «جان» زد که او مدت زیادی به یاد داشت.
این جنگ و جدل غیرضروری بود. به جای آنکه دزد و پلیس بازی کنند، خیلی مفیدتر بود که پدر به پسرش چنین میگفت:
«این طور که میبینم تفنگ نویت را شکستهای.»
«زیاد دوام نیاورد.»
«حیف شد. تفنگ گرانقیمتی بود.»
کودک شاید چند درس با ارزش میآموخت:
- پدر درک میکند.
- من میتوانم مشکلاتم را به او بگویم.
- من باید از هدیههایش بیشتر مواظبت کنم.
برخورد با دروغگویی و عدم صداقت کودک
خط مشی ما در برابر دروغگویی مشخص است: از یک طرف ما نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را هی سوال پیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم. از طرفی دیگر، باید حتماً و بدون تردید رک و پوستکنده حرف بزنیم. وقتی پی میبریم که از زمان برگشت کتابی که کودک از کتابخانه گرفته بود، گذشته و کودک هنوز کتاب را به کتابخانه پس نداده، ما نباید بپرسیم که «کتاب را برگرداندهای به کتابخانه؟ مطمئنی؟ پس چه شده که کتاب هنوز این جا مانده؟» بلکه به جای آن، چنین خاطر نشان میکنیم: «مثل اینکه از زمان برگشت این کتاب به کتابخانه گذشته.»
وقتی از مدرسه اطلاع میدهند که بچهمان در امتحان ریاضیاش مردود شده، نباید از او بپرسیم: «در امتحان ریاضی قبول شدی؟ مطمئنی؟ خوب، این دفعه دیگر دروغ دردت را دوا نخواهد کرد! با معلمت صحبت کردیم و دانستیم جناب عالی با چه وضعی مردود شدی.»
در عوض، به طور صریح و پوست کنده به فرزندمان میگوئیم: «دبیر ریاضیات به ما گفت که تو در امتحان نمره قبولی نیاوردهای. ما به خاطر این مسئله نگرانیم و نمیدانیم چه کمکی از دستمان بر میآید تا برایت انجام بدهیم.»
ما کودک را تحریک نمیکنیم تا برای دفاع از خودش دروغ بگوید و نیز، آگاهانه برای کودک فرصت ایجاد نمیکنیم که دروغ بگوید. وقتی کودک قطعاً دروغ میگوید، واکنش ما نباید غیراخلاقی و دارای هیجان شدید باشد، بلکه باید واقعی و دور از احساس باشد. ما میخواهیم کودکمان بداند که نیازی ندارد به ما دروغ بگوید.
منبع:
برگرفته ازکتاب :راه حل های جدید برای مسائل قدیمی
نویسنده:دکترهایم جی. گینات - ترجمه:سیاوش سرتیپی